برای خاطر بچه اولم داشتم یه کتاب خوبی رو می خوندم رسیدم به یه حرفی بنام حرفهای ناگفته بغضم پاره شد خلقم بدجوری رفت بلند سر همسرم دادی زدم که ای کاش ای کاش چی پریدم محکم بغلش کردم و زدم زیر گریه گفت آرو باش لیوان آبی داد دستم گذاشتم رو کاناپه
برچسب : نویسنده : ghasambebarano بازدید : 5