قسم به باران

ساخت وبلاگ
داشتم تو جزوه های خودم دنبال مطلب جدید می گشتم که دیدم استاد خنده ای زیبا زد حالا از اون موقع چند وقت نیس می گذره که یکی دیگه از استادام بم رو کرد و گفت دنبال مطلب جدید بودی باید دنبال مطلب تکراری می گشتی

من که کیف کردم

 

قسم به باران...
ما را در سایت قسم به باران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghasambebarano بازدید : 7 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 20:52

یه روز خوب می تونه مثل رفتن به کار باشه دیدن همسر تو محیط کار باشه خوردن چای قند پهلو باشه سفارش گل برای همسر از طرف مادر خوشگل و ملوسم باشه خلاصه روزای خوبتون تبریک

قسم به باران...
ما را در سایت قسم به باران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghasambebarano بازدید : 20 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 20:52

دفترام دور و برم رو کف زمین اتاقم جمع بود که آخرای پروژمو به اتمام برسونم بعدش کفری شدم خیلی که ای کاش یه وقتی برای پیاده روی داشتم دیدم امتحان دارم پریدم پا کیف کتاب امتحان خوب بود دانشگاه دومم بر خلاف دانشگاه اولم عجیب غریب بود یادم رفت پروژه رو کامل کنم هر کاریم می کردم دیدم بلدم که بلدم اما الان که چندین مدت از اون زمان می گذره می فهمم که خیلی چیزا از دانشکده دومم یاد گرفتم

قسم به باران...
ما را در سایت قسم به باران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghasambebarano بازدید : 27 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 20:52

تو یه زمانهایی آدمی نمی دونه چی دورو برش می گذره فقط دعا دعا می خونه که زود بگذره و به خیر امتحان صبح  خوب و عالی بود اما هممون مونده بودیم امتحان ظهری رو چی کار کنیم بنده که 2/1/2 بودم صبح معارف ظهر  قسم به باران...ادامه مطلب
ما را در سایت قسم به باران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghasambebarano بازدید : 19 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 20:52

ای کاش می بردن و صعود می کردن هر چند بقول من نه خیلی ها چیزی از ارزش های وطنی ما کم نمی شه

نبرن ها من خودم رو

 

قسم به باران...
ما را در سایت قسم به باران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghasambebarano بازدید : 20 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 20:52

داشتم آروم آروم تو محوطه دانشگاهم قدم می زدم پیگیر کارهای ثبت نام اما اصلا حواسم نبود که این دفعه دیگه با یاری همسر عزیزم باید تا آخر تنها تو دانشگاه باشم بدون دوست چون ایشون شرط کرده بودن که یک گام ب قسم به باران...ادامه مطلب
ما را در سایت قسم به باران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghasambebarano بازدید : 18 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 20:52

همین طور که بقول دوست جونم تنبلانه لم داده بودم به صندلی یه پام رو صندلی های بعدی و اصلا حواسم به پسرای کلاس نبود گفتم خب فلانی یه سوالی بپرس خنده ای کرد و گفت سیستم رو بگو گفتم باشه خوابم برد از دلهره از خواب پا شدم گفتم جوابش برخلاف تصورم دیدم دارن پچ پچ می کنن جواب رو گفت همون سوال رو فقط جواب دادیم و الان کلی از دوست جونم ممنونم

قسم به باران...
ما را در سایت قسم به باران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghasambebarano بازدید : 20 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 20:52

داشتم دفتر مشقامو ورق می زدم دیدم یه حرفی زد دهنم صاف شد زدم زیر گریه اما اما ته دلم خیلی دوسش داشتم خودش می گه  آدم که زیادی غرقه تو نیک بختی باشه ممکنه تو لحظه نتونه حرف دل طرف مقابل رو درک کنه

دوستش که داشته باشی برات یه کلبه می سازه که پنجره هاش رو به نور باز می شه

یا علی

قسم به باران...
ما را در سایت قسم به باران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghasambebarano بازدید : 30 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 20:52

می دونی فرق سیزده بدر امسال با قبلیا به چیه به چیه به این که دیگه نباید سبزه گره بزنم داشت گریه می کرد  نی نی ها پریدن بغلم بوسه ای زدم و گفتم حالا حالا ها زوده یکیشون با پازلا بازی می کرد یکیشون توپ یکیشون پلی استیشن

|+| نوشته شده توسط باران در دوشنبه بیست و یکم اسفند ۱۳۹۶  |

قسم به باران...
ما را در سایت قسم به باران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghasambebarano بازدید : 38 تاريخ : شنبه 4 فروردين 1397 ساعت: 16:58

برای خاطر بچه اولم داشتم یه کتاب خوبی رو می خوندم رسیدم به یه حرفی بنام حرفهای ناگفته بغضم پاره شد خلقم بدجوری رفت بلند سر همسرم دادی زدم که ای کاش ای کاش چی پریدم محکم بغلش کردم و زدم زیر گریه گفت آرو باش لیوان آبی داد دستم گذاشتم رو کاناپه

|+| نوشته شده توسط باران در چهارشنبه بیست و سوم اسفند ۱۳۹۶  |

قسم به باران...
ما را در سایت قسم به باران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghasambebarano بازدید : 7 تاريخ : شنبه 4 فروردين 1397 ساعت: 16:58